تروریستهای صید قزلآلا در آمریکا
ریچارد
براتیگان
صبح یکی از روزهای آوریل، ما سال ششمیها، اول تصادفاً و بعد با حساب و کتاب،
تروریستهای صید قزلآلا در آمریکا شدیم.
قضیه از این قرار بود: ما باندی از بچههای عجیب و غریب بودیم.
همیشه به خاطر جسارتها و شرارتهامان به دفتر آقای مدیر احضار میشدیم. آقای
مدیر مرد جوانی بود که در به راه آوردن ما استعداد درخشانی داشت.
صبح یکی از روزهای آوریل، توی حیاط مدرسه ول میگشتیم، طوری رفتار میکردیم که
انگار حیاط مدرسه یک سالن بیلیارد سرباز است و سال اولیها مثل توپ بیلیارد توش
وول میخورند. همه از این که یک روز دیگر باید برویم کلاس و درس کوبا را بخوانیم
حالمان گرفته بود.